نوشته آقای کاظم آذری 

مقدمه : ذکر معنای توسط خودم ، اشکان ارشادی 

ذکر مواردی برای درک بهتر اامیست : 

۱. فعالیت یهودیان زیر زبان ترکی و یا با پافشاری بر هویت ترکی بسیار زیاد بوده و هنوزهم دیده می‌شود. 

۲. مغولان ترکانی اصیل بودند که دستگاه یهودیت خزری را که بر زبان ترکی و دین یهودیت استوار گشته بود را نابود کرد ولی این وسط مسلمانان بیشتر آسیب دیدند. 

۳. لغت ترکچیلیک ، به معنای 

ترک + چی ( پسوند شغل ساز مثل : آبدارچی )+ لیک که پسوندی مکتب سازه 

به معنای : ترک گرایی و ترک برتر بینی! 

۴. لغت افندی در ترکی استانبولی حالتی احترامی میاره. مثلا : جانیم افندی. یعنی جانم عزیز محترمم. 

۵. غز یا اوغوز شاخه ای از ترکان غربیست. می توانید مثل من کتاب اغوزها نوشته فاروق سومر را بخوانید. 

۶. یهودیت صهیونیزم » حتی بدنبال چسباندن مردم مسلمان کشورمان به خودشان هست. در صورتیکه دارد از ترک زبان بودن مردم ما در نواحی شمال و شمال غرب سواستفاده می‌کند.

دونمه به زبان ترکی به یهودیانی گفته می‌شود که در طول تاریخ به ویژه از قرن هفدهم به اسلام گرویدند. گروه دونمه‌های سالونیک در امپراتوری عثمانی در گذر از امپراتوری به جمهوریت و در انقلاب مشروطیت سال ۱۹۰۸ ترکیه با ایجاد کمیته‌ای به نام اتحاد و ترقی نقش مؤثری در اضمحلال و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۸ داشتند. قبل از اینکه به نقش و بازی گردانی‌های دونمه‌های یهودی چه در امپراتوری عثمانی چه در جمهوری لائیک ترک پرداخته شود اشاره‌ای هر چند کوتاه به روابط تاریخی ترکان و یهودیان بشود. دو گروه بزرگ از ترکان، خزران و ترکان غز قبل از اینکه به اسلام بگروند دین یهودی داشتند. سلجوقیان که شاخه‌ای از ترکان غز بودند پیوند نزدیکی با خزران داشتند. پدر سلجوق به نام توقاق یکی از سرداران سپاه خاقان ترکان خزر بود. سلجوق با ایل و تبارش بعد از مرگ پدرش، دربار خاقان خزر را ترک کرد و به خوارزم و بخارا آمدند و توسط ایرانی‌ها با اسلام آشنا شده و اسلام آوردند، اما ترکان خزر در دین یهودی باقی ماندند. ترکان سلجوقی بعد از جنگ ملازگرد (۱۰۷۱ میلادی) و شکست امپراتوری روم شرقی با جهاد بی‌امان در مقابل مسیحی‌ها و اروپایی و در پی آن، جنگ‌های صلیبی علیه مسیحیان را به مدت چهارصد سال اداره کردند و در نهایت پیروز جنگ‌های صلیبی، مسلمانان بودند و آنها مانع از آن شدند که اورشیلم و فلسطین به دست یهودی‌ها و مسیحی‌ها بیفتد.

خزران یهودی در قرن دوازدهم بر اثر حملات روس‌ها متلاشی شدند و بقیه آنها هم در برابر طوفان سهمگین مغول در قرن سیزدهم از صفحه روزگار محو شدند.[۱] و از آن به بعد ترکان خزر به نام یهودی در اروپای شرقی شناخته می‌شدند. در دایرالمعارف یهود آمده که در قرون وسطی اکثریت پیروان کیش یهود از خزران بودند که بخش بزرگی از آنها به لهستان و لیتوانی و مجارستان و بالکان رفته و جامعه یهودیان شرقی اروپا را تشکیل داده بودند و همین‌هایی بودند که اکثریت جامعه عظیم یهودیان دنیا را تشکیل می‌دهند.

آرتور کستلر مورخ که خود یهودی است حقایق و مدارکی را درباره ترکان یهودی خزری جمع‌آوری کرده است. او به روشنی اثبات می‌کند که تقریبا نود درصد یهودیان اروپا و آمریکا از تبار یهودیان ترکان خزری می‌باشند و ربطی به اسباط دوازده‌گانه اسرائیل و قوم موسی و فلسطین ندارند و تصادفاً همین دسته از یهودیانی هستند که با زمینه‌سازی‌های تبلیغاتی صهیونیستی به‌ویژه بعد از جنگ دوم جهانی از اروپا به فلسطین رفته و کشور اسرائیل را تشکیل دادند. تاریخ بر بطلان دعوی موهوم صهیونیست‌ها که خود را از فرزندان یعقوب (اسرائیل) و قوم برگزیده خدا قلمداد می‌کنند گواهی می‌دهد.[۲]

برگشت به سرزمین مقدس و اعتقاد به موعود در قبل از جنگ‌های صلیبی در یهودیان سابقه داشته است. با گرویدن ترکان خزر به دین یهود، این اعتقاد در پیش خزران یهودی هم پدید آمد و آنها تصمیم گرفتند برای برگشت به سرزمین موعود یک جنگ صلیبی یهودی به منظور تسخیر فلسطین به قوه‌ی قهریه پناه ببرند. بنیانگذار این نهضت در قرن دوازدهم یهودی خزری شخصی بود به نام سلیمان دوجی و به تمام یهودیان اعلام کرده بود که وقت آن رسیده که خداوند قوم خود اسرائیل را از همه سرزمین‌ها به بیت‌المقدس گرد آورد و نیز به همه جا اعلام کردند که پسر او ایلیا مسیح است. ظاهراً این دعوت از طرف جوامع یهودی حسن اثر نبخشید و بعد از بیست سال شخصی به نام داودالروی که لقب مسیح گرفته بود ظهور کرد. اگر چه این نهضت‌ها از خزران آغاز شد مرکز آن به کردستان انتقال یافت. ظاهراً در آن موقع بعضی از رهبران مسلمان خصومت‌هایی که از طرف مسیحیان صلیبی دیده بودند یهودیان را به صلیبیان ترجیح می‌دادند. در نهایت خاخام‌های یهودی در برابر این مسیح‌های قلابی رفتار خصمانه پیش گرفتند و داود را تکفیر کرده و سرانجام او در خواب کشته شد.[۳]

پیدایش پیامبری و نجات‌دهنده هم‌کیشان از ظلم حکمرانان در تمام دوران تاریخی در همه ادیان و مذاهب وجود داشته و در قوم یهود نیز عقیده به منجی و هدایت‌کننده، سابقه داشته است و چندین بار در طول تاریخ اتفاق افتاده است. شسهر سالونیک در امپراتوری عثمانی یکی از کانون‌های فعال یهودیان بود. در این شهر یک عده از دونمه‌ها (مسلمان‌شدگان) بنیادگرا که اصل و نسبت یهودی داشتند زندگی می‌کردند.

سابوتای سوِی (۱۶۷۶ ـ ۱۶۲۶) در بنادر غربی عثمانی ظهور کرد. او نخست ادعا کرد که مسیح است ولی بعد در زندان عثمانی ادعای خدایی نمود و کمی بعد به اسلام گروید. پیروان سابوتای سوِی یهودیانی بودند که به دنبال او اسلام آوردند و در تاریخ به نام دونمه معروف گردیدند. یک گروه از پیروان دیگر سابوتای سوی فرقه‌ای از یهودیان مخفی را در جهان اسلام بنیان نهادند. سابوتای سوِی در سپتامبر سال ۱۶۶۶ در حضور سلطان محمد چهارم و اعضای دربارش اعلام مسلمانی کرد و سلطان محمد تحت تأثیر اسلام آوردن سابوتای سوی قرار گرفت و به او لقب عزیز افندی» داد. دایر‌المعارف یهود می‌نویسد: گروه دونمه‌ها، پیروان سابوتای سوی یهودیان پنهانی بودند که به مثابه جنگجویان مخفی علیه خلیفه مسلمین عمل می‌کردند. مسلمان شدن یهودیان در طول تاریخ به منظور خاصی بود. بیشتر مورخین اعتقاد دارند که مسلمان‌شدگان یهودی یک گروه ریاکار بودند و مسلمان شدن آنها از روی صداقت قلبی نبود چون که یهودیان واقعی در طول تاریخ از دینشان برنمی‌گشتند. علیرغم اینکه بیشتر یهودیان در اسپانیا و روسیه تزاری و در بیزانس به قتل می‌رسیدند و یا شکنجه می‌شدند از دینشان برنگشتند و بیشتر به مهاجرت تن دادند تا ترک دین.

در قرن نوزدهم اعتقاد و برگشت به سرزمین موعود یهودیان را رها نکرده بود. این دفعه با تجارب جنگ‌های صلیبی و آزمون و خطاهای جنگ‌های قرون گذشته، یهودیان را به این نتیجه رسانده بود که مسلمانان مانع بزرگی برای برگشت به سرزمین موعود هستند آنها قادر نبودند از طریق جنگ مسلمانان را از جلو راهشان بردارند، لذا عقل جمعی یهودیان در خفا بر این قرار گرفت که برای رسیدن به قدس، متلاشی کردن و از میان برداشتن امپراتوری عثمانی که نمایندگی خلیفه مسلمسن را دارد لازم و ضروری است، اما نه از طریق جنگ بلکه، تهی کردن گروه‌ها از هویت اسلامی در درون امپراتوری عثمانی را می‌طلبید. یهودیان تا آخر قرن نوزدهم از مهاجرت به ارض موعود ناکام ماندند.

قرن نوزدهم در امپراتوری عثمانی قرن تنظیمات و اصلاحات نامیده شده است. از سال ۱۸۰۸ تا سال ۱۸۳۹ گام‌هایی در جهت اصلاحات برداشتند ولی این اصلاحات به سامان نرسید. از سال ۱۸۳۹ تا سال ۱۸۷۶ دوره تنظیمات در زمان عبالمجید و برادرش عبدالعزیز استمرار یافت. عبدالمجید در سال ۱۸۶۱ درگذشت و دوره تنظیمات هم مشکلات پیچیده‌ای امپراتوری عثمانی در حال گذر از سنت به مدرنیته را حل نکرد. در این زمان بود که یهودیان در اروپا گرایشات صهیونیستی برای تحقق آرمان‌های خود (برگشت به سرزمین موعود) را شتاب بخشیدند و سعی می‌کردند که سلطان عثمانی را متقاعد سازند تسهیلاتی جهت مراجعت یهودیان به فلسطین را فراهم سازد، اما در این مورد با پاسخ منفی سلطان عبدالمجید مواجه شدند. حتی ملاقات تئودور هرتصل با سلطان عثمانی در سال ۱۸۹۶ گشایشی در کار یهودیان ایجاد نکرد و سلطان عبدالمجید راضی نشد که یهودیان جای پایی در فلسطین داشته باشند.

تا قبل از تشکیل کنقرانس صهیونیست‌ها در سال ۱۸۹۷ در شهر بال سوئیس اقدامات و ترفندهای رهبران جامعه یهود حتی با پیشنهاد پرداخت میلیون‌ها لیره استرلینگ رشوه به عبدالمجید راه به جایی نبردند. بعد از کنفرانس بال، بار دیگر تلاش‌ها در راستای اهداف، یهودیان را با تهدید و تطمیع سلطان عبدالمجید پی می‌گرفتند. یک بار دیگر هرتصل در سال ۱۸۹۷ به سفیر آمریکا و به سفیر آلمان متوسل شده بودند که در این راه هم گشایش در کار یهودیان به عمل نیامد. در سال ۱۹۰۱ یهودیان اروپا، فردی را جهت تماس با سلطان عبدالمجید پیدا کردند، این فرد امانوئل قراسو با پیشنهادات جدیدی جهت دیدار با سلطان عازم دربار شد. امانوئل قراسو از فراماسون‌های یهودیان مسلمان شده سالونیک و استاد محفل فراموسونری سالونیک بود که پایگاه‌های خود را در اختیار جمعیت اتحاد و ترقی قرار داده که جلسات سری خود را در آنجا برگزار می‌کردند. در نهایت امانوئل قراسو نتوانست به حضور سلطان بار یابد و پیشنهاداتش را مبنی بر: پرداخت بدهی سی و سه میلیون لیره طلای انگلستان و اهدای ناوگان ۱۲۰ میلیون فرانک طلا جهت حمایت از امپراتوری وامی بدون بهره به مبلغ ۳۵ میلیون لیره طلا در اختیار امپراتوری قرار دهد و در عوض اینها، صهیونیست‌ها درخواست‌هایی از قبیل آزادی ورود یهودیان به فلسطین و مجاز ساختن یهودیان جهت ایجاد متصرفات در اورشلیم[۴] را داشتند. با این پیشنهادها و درخواست‌ها باز هم یهودی‌ها موفقیتی حاصل نکردند و عبدالحمید به یهودیان گفت که: سرزمین فلسطین به من تعلق ندارد و از آن مردم ترک است من نمی‌توانم حتی یک وجب از این سرزمین را بفروشم.»[۵]

وقتی یهودیان با تهدید و تطمیع نتوانستند سلطان عبدالحمید را راضی کنند، این بار با کمک گرفتن از نمایندگی‌های کمیته اتحاد و ترقی در خارج از کشور با همکاری جنبش ترکان جوان فعالیت براندازی را در فازهای تاریخی و فرهنگی از طریق تاریخ‌سازی و هویت‌سازی ترکی که توسط زبان‌شناسان و مورخین یهودی از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شده بود، ادامه دادند و به هویت‌سازی برای ترکان پرداختند و ناسیونالیسم ترک را در مقابل امپراتوری عثمانی که خلیفه مسلمین را یدک می‌کشید قرار دادند و نقش‌های فرهنگی و هویتی ترکی را جهت سرنگونی امپراتوری به اجرا درآوردند. در تمام این مدت این اتفاقات که بر علیه امپراتوری عثمانی در جریان بود دونمه‌های سالونیک که بیشتر اعضای کمیته اتحاد و ترقی را تشکیل می‌دادند و با همکاری ترکان جوان و با مساعدت یهودیان بین‌المللی انجام می‌پذیرفت. از این تاریخ به بعد یهودیان و دونمه‌ها به اتفاق ترکان جوان که در حول محور کمیته اتحاد و ترقی گرد آمده بودند با شعار نژادگرایی ترک برای انقلاب سال ۱۹۰۸ خیز برداشتند.

مورخین و جامعه‌شناسان و زبان‌شناسان که اساس و بنیاد ملی‌گرایی ترک را پایه‌گذاری کردند سه نفر از یهودیان اروپا بودند. یکی از پایه‌گذاران ملی ترک آرمنیوس وامبری فرزند یک یهودی مجاری بود که بیشتر سال‌های عمرش در امپراتوری عثمانی و در آسیای میانه گذرانیده او اولین کسی بود که توران، پان‌تورانیسم را وارد ادبیات ترک کرد. او طی سفری به آسیای میانه می‌خواست وابستگی نژادی و زبانی ترکان آسیای میانه را با ترکان اروپا اثبات کند. و امبری کتاب‌ها و مقالات زیادی درباره توران و پان‌تورکیسم نوشته و منتشر کرده است و او معتقد بود که تمام ترکان به یک نژاد تعلق دارند و در نوشته‌هایش نقشه یک امپراتوری پان ترک را طراحی کرده بود و اعتقاد داشت که این امپراتوری باید تحت سرپرستی امپراتوری عثمانی باشد و طرح خود را به شرح زیر اعلام می‌کند.

خاندان عثمانی به خاطر دودمان ترکی‌اش می‌تواند براساس عناصر خویشاوندی گوناگونی که از طریق زبان مشترک و مذهب مشترک و تاریخ که به هم مرتبط هستند امپراتوری وسیعی را از ساحل آدریانیک تا چین را بنیانگذاری کند که وسعت امپراتوری‌اش از وسعت امپراتوری رمانوف‌ها قدرتمندتر باشد چرا که او مجبور بود با ناهماهنگ‌ترین و نامتجانس‌ترین عناصر را از طریق زور و نیرنگ برای سرهم کردن امپراتوری خود به کار گیرد. اما امپراتوری عثمانی با عناصری همچون آناتولی‌ها، آذربایجانی‌ها، ترکمن‌ها، ازبک‌ها، قرقیزها و تاتارها می‌توانستند یک قدرت عظیم ترکی به پا خیزد و امپراتوری بهتر قادر خواهد بود که با رقیب شمالی خود هماوردی کند»[۶] وامبری قبل از سفرش به آسیای میانه، ترکان آسیای میانه را مردم تمدن‌ساز و پیشرفته معرفی می‌کرد بعد از آنکه از سفر آسیای میانه برگشت علاوه بر آنکه طرح خود پان‌ترکیسم (پان‌تورانیسم) را یک پدیده واهی» نامید و از نظر اولیه‌اش مبتنی بر متمدن بودن ترکان آسیای میانه برگشت و آنها را وحشیانی خواند که از تمدن به دور بودند و استعمار انگلستان را صالح‌تر از ترکان عثمانی و امپراتوری روسیه برای سرپرستی ترکان آسیای میانه تشخیص داد.[۷]

دومین فرد یهودی اروپایی که در ایجاد و گسترش ملی‌گرایی ترک (پان‌ترکیسم) نقش بسزایی داشت لئون کاهون (۱۹۰۰ ـ ۱۸۴۱) فرانسوی بود. نوشته‌ها و گفتارهای او بیشتر الهام‌بخش ترکان جوان بود که انقلاب سال ۱۹۰۸ با همکاری کمیته اتحاد و ترقی انجام داده بودند. کاهون بیشتر نوشته‌ها و کتاب‌هایش در حول محور برتری ترکان و نژاد ترکان بود. کتاب مقدمه‌ای بر تاریخ آسیای میانه» نوشته کاهون توسط نجیب عاصم ترجمه شد و مورد استفاده کمیته اتحاد و ترقی قرار گرفت. در این کتاب تمایلات توران‌گرایی و از شکوه و جلال مغولان ستایش‌ها شده است.

سومین فرد یهودی آرتورلملی دیوید (۱۹۱۱ ـ ۱۸۳۲) او یک یهودی انگلیسی بود. در کتابی که نوشته ثابت کرده که ترکان نژاد مستقل و برجسته‌اند از عرب‌ها و مسلمانان و سایر ملل شرقی برتری دارند. برخی وی را به دلیل افکار و آثار شدید ملی‌گرایی ترکی، آتش بیار معرکه ی پان ترکیسم می‌دانند و بیشتر نوشته‌هایش از عظمت و شکوه و افتخار ترکان خبر می‌دهد. و به تعبیر یکی از شرق‌شناسان، ترکان هویت و ملیت فرهنگ خود را در غربیان یافتند و نوشته‌های آنها را رونویسی کردند. آرتورلملی دیوید در کتاب قواعد زبان ترکی از زبان و گویش‌های ترکی همراه با احترام و تحسین یاد می‌کند و نقش ترکان را در ایجاد تمدن جهانی می‌ستاید.

بعد از انقلاب ۱۹۰۸ ترکان جوان با همکاری و پشتوانه‌ی کمیته‌ی اتحاد و ترقی که بیشتر اعضای آن را دونمه‌های یهودی تشکیل می‌دادند کانون‌ها و رومه‌هایی تاسیس کردند. در این کانون‌ها و نوشته‌های رومه‌ها، بحث غالب درباره ترک و چیلیک، پان‌ترکیسم و پان ‌تورانیسم بود. نویسندگان و گویندگان و شاعران بیشتر درباره پان‌ترکیسم مطالب می‌نوشتند و بحث می‌کردند و صنایع شعری و ادبی به طور گسترده در پیرامون هویت و چیستی ترکان بود. نویسندگان و شاعران بیشتر آرزو و خواسته‌های خود را با جامه‌ی ترک و ترک چیلیک می‌پوشانیدند. از میان شاعران آن دوران، محمدامین یورداکول (۱۹۴۴ ـ ۱۸۶۹) شاعر نوپرداز با شعرهای ناسیونالیستی‌اش بیشترین جاذبه‌ها را به وجود آورده بود. محمدامین با شعرهایی همچون: ما ترکان از نژاد اوغوزیم، نژاد ترکان نژادی از آهن و آتش، و یا سرود، نژاد من، و یا ای ترک بیدار شو، احساسات پان‌ترکیستی و ترک بودن را در مردم بیدار می‌کرد.

یکی دیگر از آن اشخاصی که درباره پان‌ترکیستی و ترک چیلیک احساس مسئولیت می‌کرد، شخص یهودی به نام موشه کوهن اهل سزر و یک پان ترکیست دو آتشه بود.

موشه کوهن (۱۹۶۱ ـ ۱۸۸۳) یکی از چهره‌های شناخته شده و پرنفوذ پان‌ترکیسم بود و در موضوعاتی همچون عثمانی‌گری و پان‌ترکیسم و کمالیسم مقاله‌ها می‌نوشت و بحث می‌کرد. او یک رومه‌نگار مبرز بود که اکثر مقالاتش را به زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی می‌نوشت. موشه کوهن معتقد بود که پان اسلامیسم و عثمانی‌گری را باید به دور انداخت.

یکی دیگر از پان‌ترکیست‌هایی که ایدئولوژی ترک چیلیک و پان‌ترکیستی را تئوریزه می‌کرد ضیاگوک آپ (۱۹۲۴ ـ ۱۸۷۶) بود. او یکی از اعضای کمیته‌ی اتحاد و ترقی و یکی از حامیان کمال آتاتورک بود. او در کنوانسیون‌های سالانه کمیته اتحاد و ترقی چندین قطع‌نامه مبنی بر تدریس زبان ترکی در سراسر امپراطوری عثمانی و برانگیختن احساسات ترک‌گرایی در میان ترکان و حتی سازماندهی برای پیشرفت جهانی زبان ترکی و ارتباط تمام کانون‌های ترک را با کمیته‌ی اتحاد و ترقی و تشکیل شاخه‌های آن در کشورهای ترک را به تصویب رسانیده بود. یهودی‌ها و دونمه‌های مسلمان که کانون‌های ترکان جوان و کمیته‌ی اتحاد و ترقی را به وجود آورده بودند و با زمینه‌سازی‌های فرهنگی و تاریخی با سازماندهی ملیت‌چی‌های سکولار توانستند به جای امپراطور عثمانی یک دولت ملی‌گرا سر کار بیاورند و در سال ۱۹۱۸ باعث متلاشی شدن امپراطوری عثمانی شدند و با این دسیسه‌ها سرزمین و متصرفات اروپایی و اسلامی را که مدت ۵۰۰ سال در دست امپراطوری عثمانی بود از چنگ ترکان خارج ساختند. یهودیان و ترکان جوان با کمیته‌ی اتحاد و ترقی با مباحثات و مناقشات زیاد، تخم نفرت در اقوام و ادیان در سرزمین‌های عثمانی پراکندند و حاکمیت ملی را بر اساس نژاد ترک بنا کرده و شعار خود را یک نژاد، یک فرهنگ و یک خون قرار دادند.

عبدالحمید امپراطور عثمانی که حاضر نبود حتی یک وجب از خاک فلسطین را به یهودی‌ها بدهد. فرزندان ناخلف ایشان، ترکان جوان با وعده وعیدهای واهی یهودیان، علاوه بر این که صاحب توران بزرگ» نشدند بلکه سرزمین‌های امپراطوری عثمانی و اسلامی را هم از دست دادند.

این کتاب از زبان ترکی استانبولی به زبان فارسی برگردانده شده است. نویسنده این کتاب مارک دیوید بئر استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا است وی به خوبی توانسته است فعالیت و نقش یهودیان و مسلمان‌شدگان یهودی را از قرن هفدهم در امپراطوری عثمانی و در باب ایجاد جمهوری ترک تا نیمه اول قرن بیستم روایت کند.

۱ ـ خزران آرتور کستلر، دیباچه چاپ دوم، دکتر محمدعلی موحد، ص ۱۰٫

۱ ـ همان ، ص ۹٫

۲ ـ همان ، ص ۱۷ ـ ۲٫

۱ ـ حمید ، ریشه های بحران در خاورمیانه، ص ۳۰۰، نقش یهود و قدرت های بین المللی در خلع سلطان عبدالمجید احمد درویش، ترجمه حجت اله جودکی، موسسه تاریخ معاصر

۲ ـ حمید ، ریشه های بحران در خاورمیانه.

۱ ـ همان ، ص ۲۲٫

۲ ـ زندگی و سفرنامه های وامبری، ترجمه محمدحسین آریا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۷۲، صص ۳۴۹-

منبع: سایت کاظمی آذری سیسی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها