بازبینی می‌شود. 

ثبت شده 

کردستان شناسی ما بر دو اصل است که ابتدا نگاه و گفتار پیشینیان را ملاک قرار داده و سپس با نگاه و تحقیقات امروزین کردستان و نژاد کرد را برسی کرده و در آخر به نتیجه ای خواهیم رسید.در این نوشتار سعی بر آن داریم کرد را از همه لحاظ مورد کاوش قرار داده و دانسته ها را مرور کرده و بر نادانسته ها دست یابیم.
اصل و نسب کرد و حدود تاریخی آن
در مورد معنی نام کرد اقوال متفاوت است و برخی کرد را به معنای نژادی ندانسته و می گویند به رمه بانان و کوچ گردان کرد اطلاق می شده است،و می گویند بدین لحاظ بوده است که در تمام فلات ایران و دشت توران اکراد حضور دارند و جغرافی دانها از آنان به نامهای اکراد بلوچ، اکراد عرب، اکراد کرمان و سیستان و غیره ذکر کرده اند.و در نهایت گویند که کرد نام نوعی معیشت بوده است.به هر حال امروزه این نوع قول گفته شده پیش افرادی پذیرفته است ولی ما از ابتدای پیدایش کرد حکایت می کنیم و می بینیم که آنان مجبور به این معیشت بوده اند. و تنها خاص اکراد نامها نبوده بلکه ترکان در قلمروی اسلامی نیز کوچرو بوده اند وبه قول این دسته معیشت اکرادی داشته اند.فردوسی در کتاب تاریخی خود که به نظم است،اندر پیدایش کرد سخن رانده است.آن بزرگوار به خوبی داستان پیدایش کُرد را بیان نموده است.جمشید که شاه جهان پیدایشی خداوند بود،به ناگاه دچار غرور گشت و.پس ضحاک بن مرداس بر او شورید و پادشاه همه کشور شد. گویند ضحاک تازی بود و ظلم بسیار کرد و ایران و توران روی خوش ندیدند از این پادشاه خودکامه که فقط به فکر خویش بود.چون جمشید را بگرفت او را با اره به دو نیم کرد.گویند شیطان همان گونه که وی را گول زد تا پدر بکشد و به ملک بابل و بعد ایران برسد باز نیز آمد و دو شانه او را ببوسید و از نظر پنهان گشت.جای بوسه ها زخم شد وبنابر شاهنامه از آنجای دو مار برست. یا به قول شرف خان همان سرطان بوده است. به هر حال چون در آن بی درمان بود شیطان چون طبیبی آمد و گفت که باید به مارها مغز انسان داد. پس ضحاک ظالم جوانانی را از ایرانیان (به احتمال از سیستان و خراسان بیشتر)می آورد به کشتار داده و مغزشان را به مارها می خوراند .در آشپزخانه شاهی دو برادر پاک نهاد بودند که نام ایشان اَرْمایل و کَرْمایل بود. اینان که از خوبی دو خواهر جمشید در دربار اطلاع داشتند کاری انسان دوستانه کردند.اینان از دو جوان یکی را کشته و دیگری را که از این پس به نام کرد مشهور می شود را در کوهای زاگروس و آناطولی با مختصر آموزش و مختصر رمه ای رها کرده و بر آنان شرط می کردند که به اوطانشان بر نگردند.این جوانان از تیره های مختلف آریایی بودند و هر یک زبان و عادات خویش داشت که بعدها در برخی از جهات به هم نزدیک شدند.این جوانان که به جبر زمانه رمه گردان و کوچرو شده بودند از این پس کرد نامیده شدند که برخی از این واژه تعبیر به آزادی کرده اند.این جوانان راه بشر اولیه را برای پیدا کردن اجتماع و مسکن پیمودند و راه و رسم زندگی را از نو کشف کردند و ازدواج کرده و طایفه ای تشکیل دادند. این نوع زندگی آنان را سخت و قوی کرده بود. دیری نپایید که تمام غرب ایران جنوب غربی ایران تا مرکز و گیلان و تمامی جزیره(میانرودان) و آناطولی از این نژاد تشکیل شد.برخی تا به امروز همان نام کرد را بر خود حفظ کرده اند و برخی به دلیل ت و مذهب راه جدایی و برجسته کردن نام طایفه ای را پسند کرده اند که البته ندای همه مردم آن دیار نبوده و سرکردگان اینگونه تصمیم اتخاذ کرده اند.

شرفخان بدلیسی اکراد را بر چهار قسم دانسته که عادات و اقوال مختلف دارند:اول کرمانج. دوم لر. سوم کُمِلِه. چهارم گوران.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها